6 ماهگی
دخترم بزرگتر شده و داره از اون حالتهای نوزادی در میاد. دیگه کامل غلت میزنه و یک سری حروف رو میگه و با تمرین و ممارست خاله سحر و مامان جون تونست بگه " جیز". با کمک چند لحظه میشینه . از همه مهمتر یه مروارید کوچولو هم تو دهان مبارکشون در اومده . ÷ مامان و نی نی عسلی نی نیه کنجکاو نینیه چادر به سر ...
نویسنده :
ستاره
14:37
عکسهای اواخر ماه5 و اوایل ماه 6
اینجا تازه از حموم ارمده دخترم این هم یک عکس عشقولانه با بابایی این هم یک عکس با کلاه تنگ . ...
نویسنده :
ستاره
14:36
5 ماهگی
نیکا عسل ٥ ماهه شد و شیرینتر . هر بار پیش دکتر نیکجو رفتیم کاملا راضی بود از شرایطت و غذای کمکی شما از این ماه شروع شد و خانومتر شدی و خوشگلتر شدی . من و بابایی هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت میشیم عکسها مربوط به اواخر ماه ٤ و اوایل ماه ٥ ...
نویسنده :
ستاره
13:34
انچه در 4 ماهگی گذشت
عسلم : تو ٤ ماهگی شما اعتصاب خواب فرمودین و مامانی دیگه داشت افسرده میشد بدجور . و مجددا ما مقیم خونه مامان جون اینها شدیم و خدا رو شکر خوابت هم درست شد این هم یکی از اون شبها ...
نویسنده :
ستاره
12:57
عکسهای 4 ماهگی
فعلا عکسهایه عسلی رو میزارم توضیحات باشه سر فرصت این هم یک عکس تو بغل بابایی اخه یک مدت عادت داشتی فقط تو بغل بابایی اینجوری میخوابیدی ...
نویسنده :
ستاره
15:46
عکسهای ماه 3
ماه سوم بزرگتر و خانوم تر شدی و من هم اروم اروم عادت میکردم به نی نی داری و بابایی هم خیلی کمکم میکرد این هم اولین عکس نیکا عسلی با دختر خاله نگارش که از نی نی عسلی های قدیمه ...
نویسنده :
ستاره
17:18
عکسهای 2 ماهگی
نیکاعسلی تو این عکسها تو ٢ ماهه بودی . یک نی نییه اروم و قلقلی ...
نویسنده :
ستاره
16:49
۶ ماه اول
تو ٦ ماه اول تو داشتی خودت رو به این دنیا عادت میدادی . مخصوصا که شما هم یک ماه زود به دنیا اومدی بدجور عجله داشتی .به خاطر همین زود اومدنت من خیلی اظطراب کشیدم عزیرم ولی خدا رو شکر هیچ مشکلی نبود و شما صحیح و سالم از بیمارستان صارم مرخص شدی. حدود ١ ماه پیش مامان جون اینها بودیم تا من از اون حال و روز بعد از زایمان در بیام و از مامان جون و خاله سحر یاد بگیرم که چجوری از شما نگهداری کنم . از همون اول فقط شیر مادر خوردی و لب به شیر خشک نزدی من خیلی سعی کردم به شیر خشک عادنت بدم ولی نشد و الان خوشحالم که نشد . لب به شیشه و پستونک هم نزدی قربونت برم که حرف حرفه خودت بود. از اول نی نییه ساکتی بودی غیر ازوقتهایی که گاهی دلدرد داشتی اصلا...
نویسنده :
ستاره
16:37
یادداشتهای برای دخترم
از امروز تمام سعی خودم رو میکنم تا برای نیکا عسلی بنویسم . این چند ماه فرصتی نشد که بخوام مطلبی بنویسم . ولی تو دلم مونده بود که حتما این کار رو انجام بدم . این چند ماه گذشت .ولی پیش خودمون بمونه سخت بود . کلا نی نی بزرگ کردن سخته ولی شیرینیش به سختیش می ارزه . مخصوصا داشتن دختر دوست داشتنی مثل تو که دیگه خیلی شیرینه . ...
نویسنده :
ستاره
14:28